به همین تنگ غروب ، به همین وقت عزیز / واگذارت به خدا ، همه چی رو دور بریز .
نیا باران زمین جای قشنگی نیست ، من از جنس زمینم ، خوب می دانم که گل در عقد زنبور است ، اما یک طرف سودای بلبل یک طرف بال و پروانه را هم دوست می دارد ، نیا باران پشیمان می شوی از آمدن ، در ناودان ها گیر خواهی کرد ، اینجا جمعه بازار است ، عشق را در بسته های زرد و کوچک نسیه می دادند ، نیا باران زمین جای قشنگی نیست !
مرا نیست هراسی ز نیروی مشت ، مرا ناجوانمردی خلق کشت ، مهر کردم به مردم بسی ، نچیدم گل مردمی از کسی .
نظرات شما عزیزان: